بستن
از دفتر نوشته آزاد

منطق یک ایرانی !

منطق یک ایرانی !

از بچگی برام سوال بود که چرا آدمها دروغ میگن !؟ یه مقدار که فکر کردم دیدم آدمها دروغ نمیگن که ! ایرانیها دروغ میگن :)

بعدش که بزرگ شدم فهمیدم ایرانیها هم دروغ نمیگن ! مسئولین دروغ میگن

بازم که بزرگ شدم فهمیدم مسئولین هم دروغ نمیگن ! کلاً اشکال از منه که اینا رو دروغ تلقی میکنم. من دیکودر خوبی ندارم ! باید عوضش کنم که راحت بشم !

به قول منشی دکتر قمی (رئیس دانشگامون) همه بزرگوارن :) بنده خدا فک کنم اونم مثل من فکر میکرده الان به این نتیجه رسیده و میگه همه بزرگوارن

حالا نمیدونم چرا گوشای من دروغ میشنون ! اما خب میشنون دیگه ! به قول یکی از دوستان بگذریم ... !

----------------------------------------------------------------------

اما نکته بعدی اینه که من نمیتونم درک کنم چرا این جماعت دانا که یک چیزی حالیشونه بعد از یک مقدار دانایی دیگه خدا رو بنده نیستن ! مثلاً طرف نهایتاً میدونه فرق if با else چیه ! اما یه جوری کلاس میزاره انگاری چه خبره ! بعد تازه کلی هم خود شیفتگی داره در حد بوندسلیگا ! خدا رو شکر هیچوقتی نمیتونم آدم با سوادی باشم !

----------------------------------------------------------------------

اما داستان بعدی اینه که فصل امتحانات هست و من میدونم که الان یکی از امتحانات رو تا الان خراب کردم در حد بدترین چیزها. حالا کی نمرش میاد تا خیالمون راحت بشه خدا میدونه :)

----------------------------------------------------------------------

اما مهمترین موضوع این هست که من نمیدونم چرا انقدر دیر به دیر توی وبلاگم پست میزنم ! اونم تازه بعد از یک مدت طولانی میام یکسری دری وری مینویسم میرم. نمیدونم چرا یک مدتیه بی حوصله هستم. از زندگی ناراضی و کلاً احساس پوچی رو شدیداً دارم :)

BLOG COMMENTS POWERED BY DISQUS
درحال بارگیری...
درحال بارگیری...